امروزه شاهد رشد اهمیت سرمایههای فکری، بهعنوان یک ابزار موثر برای
افزایش رقابت شرکتها هستیم و این امر موجب افزایش اهمیت سرمایهی فکری به
عنوان مقولهای پژوهشی واقتصادی شده است.
توسعه فناوری اطلاعات و
ارتباطات هم کل جامعه بشری و هم جامعه صنعتی و سازمانهای تجاری و صنعتی
را دروضعیتی قرار داده است که برای ادامه حیات میبایستی در پی یافتن ابزار
و راهکارهای جدید متناسب با شرایط حاکم باشد.
با این حال بسیاری از سازمانهایی که مدیریت دانش را دنبالمی کنند، فرایندی برای اندازه گیری داراییهای دانشی سازمان یا سرمایه فکری ندارند یا اینکه شاخصهایی که بدین منظور استفاده میکنند، بسیار سطحی و محدود است.
در
این راستا، با استفاده از دادههای نمونهای شامل ۲۰۰ سال-شرکت بحرانزده و
۲۰۰ سال-شرکت سالم پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در بازه زمانی
١۳۹۵-١۳۸۶ توان الگوهای پیشبینی بحران مالی مبتنی بر نسبتهای مالی و
مبتنی بر نسبتهای مالی و سرمایه فکری مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتههای
پژوهش حاضر نشان میدهد که میانگین دقت الگوهای پیشبینی با حضور ضریب
ارزش افزوده فکری، کارایی سرمایه انسانی و کارایی سرمایه ساختاری بهطور
معنیداری بیشتر از الگوهای مبتنی بر نسبتهای مالی در روشهای
طبقهبندیکننده تجمیعی بوستینگ و بگینگ است.
بهبیان دیگر، افزودن سرمایه فکری، سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری به الگوهای پیشبینی بحران مالی دقت آنها را افزایش میدهد.
همچنین،
یافتههای فرعی پژوهش حاکی از آن است که هرچه فاصله دوره زمانی پیشبینی
با وقوع بحران مالی بیشتر باشد، افزودن سرمایه فکری، سرمایه انسانی و
سرمایه ساختاری دقت آنها را به میزان بیشتری افزایش میدهد.
بنابراین
سرمایه فکری شامل تمامی منابع دانشمحوری است که برای سازمان ارزش تولید
میکنند ولی در صورتهای مالی سازمان وارد نمیشوند.
بنابراین سرمایه
فکری و اجتماعی، دارای قابلیتها و داراییهای مهم سازمانی هستند که
میتوانند به سازمانها در خلق و تسهیم دانش در بهبود عملکرد سازمان کمک
بسیار کنند.
از اینرو این مقاله با توجه به اهمیت تاثیرگذاری سرمایه
فکری و سرمایه اجتماعی در بهبود عملکرد سازمانها، به دنبال آن است تا
الگویی مناسب از دو رویکرد فکری با ابعاد( انسانی، ساختاری و رابطهای) و
اجتماعی با ابعاد( ساختاری، شناختی و رابطهای) در بهبود عملکرد بانک توسعه
صادرات ایران ارایه گردد.
منبع : سرمایه فکری